1507 : کتاب جدید : خاطرات سوگواری
نوشتهٔ رولان بارت ، ترجمهٔ محمد حسین واقف ، نشر حرفه هنرمند
اول بین دوبلینی ها و نقد دوبلینی ها اثر جویس با خاطرات سوگواری اثر بارت درگیر بودم بعد جفتشو بیخیال شدم یهو خشم و هیاهورو اثر فاکنر برداشتم. پست هم اومدم نوشتم بزارم که این الان ادیت شده اش. اما دوباره گفتم نباید اینجوری باشم خاطراتو برداشتمو گفتم باید بخونمش. ازش فراریم. خاطرات بارت بعد از مرگ مادرش. و این یکی از ترسای من از بچگی هست با این که حال هم شاید از نظر فکری اشتراکی با مامان نداشته باشم اما نمیدونم چرا. همیشه کابوسسام در مورد مرگ بود. حتی چندتاشو به خاطر دارم. علت های زیادی داره. که الان نمیخوام بهش فکر کنم. نه فکر که میکنم نمیخوام بنویسم. این که نتونی با کسی دو کلمه حرف بزنی حتی هیچ اشتراکی نباشه ولی حضورش برات مهم باشه حتی اگه هیچ منفعتی نیست هیچ ابراز علاقه ای نیست. شاید مدام هم متهم زشی واقعا خیلی جذاب نیست. کاش همه چی بهتر بود.
بیخیال. باشد تا رستگار شویم. باید در بیام از این حالت یعنی میفهمم یه جای کار مشکل داره ها. انتخاب کردن یه کتاب و نتیجه گرفتن اینقدر سخت اخه؟انگار که گیج بزنم میفهمین اما نمیدونم چجوری راستو ریستش کنم. احتمالا کسی متوجه نشه من چمه چون خودمم نمیفهمم اما نباید اینقدر بگم هرچی که هست باید اینقدر بهش بی توجه باشم تا روشو کم کنم. برم شروع کنم. تز هفت صبح بیدارم و هنوز کار زیادی نکردم.
یه توضیحی هم بدم در مورد کتاب این که کتاب کمی هست با نوشته های کوتاه کوتاه که روزانه بارت مینوشته. و خاطرات و تفکراتش هست. میدونم که باید فاصله امو حفظ کنم باهاش وقتی میخونمش.